۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

آخرش نفهمیدم

آخرش نفهمیدم

چرا فرزندم آرزو می کنه کاش در کشور دیگری زاده شده بود؟

نمی دانم چرا هیچکس دیگر مرا یاری نمی کند؟ قلم ها دیگر یارای نوشتن ندارند . یک جورایی خیلی ها به من می گن , ول کن بابا حوصله داری. کلیدهای کیبورد بهم می خندند که انگار دنده ات می خواره, گویا دلت هوس زندان کرده . مرد حسابی چرا نمی تونی مثل مردم خنثی یک گوشه ایی بشینی و هیچی نگی و زندگیت را بکنی , حتما باید دخلت را بیارن تا ساکت بشی . نمی دونم چرا دیگه هیچ کاری بهم جواب نمی ده .جلسه سخنرانی می ری .می بینی همه حرفها خالی از صداقت است .روضه می ری می بینی سخنرانان همه از نظر معلومات زیر صفرند . زیارت اهل قبور می ری هیچ حال و احوالی بهت دست نمی ده . جالبه پارسال رفتم حج عمره ,با اینکه دفعه سومم بود .ولی اینبار با همه رفتنهایم فرق می کرد و متوجه شدم که براستی ملعبعه دین بازان قرار گرفته ام . و تنها چیزی که بعد از سالها فهمیدم این بود که آمده بودم آنجا خدا را ببینم و تنها چیزی که در آن مکان نیافتم خدا بود .زیرا باید خدا را در درون خود جستجو می کردم نه در میان بازار وعزاداری های قبرستان بقیع . آنقدر سوالات بی جواب در آن مکان برایم مانده بود که بهتر دیدم خود را مشغول کار دیگری بکنم که زیاد به هم نریزم . باید دید که چرا امروزه در این کشور وقتی صحبت از نماز می شود اکثرا متفق القولند که وقتی نماز می خوانند هیچ تاثیری درونشان دیده نمی شود .علت چیست ؟باید خیلی کوته بین باشیم که بخواهیم سر خدا را هم کلاه بگذاریم . فاجعه است وقتی می بینم که پسر 7 ساله ام آرزو می کند کاش در کشور سوئیس زاده می شد و مرا مقصر این کوتاهی میداند و جالب است که هیچگاه هم این کشور را ندیده . راستی در این مسئله من مقصرهستم یا خدا؟علت چیست که فرزندانمان از هویت خود فراری هستند؟ چرا دیگر نور الهی را درونمان نمی توانیم بیابیم ؟ کاش به جای افتخار به تخت جمشید و تاریخ هخامنشی به این می نگریستیم که حال که هستیم و کجا واقع شده ایم .گویا در این زمانه ما که هستیم حساب نیست . باید از خود سوال کرد که براستی چگونه غربیان به این دیدگاه رسیدند که دین ریاکارانه و دروغین را کنار بگذارند و به آقایی و آزادی و تسلط جهان برسند و ما هم به دین ریاکارانه چسبیدیم و متاسفانه به ذلت و خواری افتادیم و به آن جا رسیدیم که هر چیز که بر ما دیکته می شود و برما تحمیل می شود درست وخدایی و الهی است .و امروزه به جایی رسیدیم که نه دین واقعی داریم نه فرهنگی درست و منطقی .امروزه فاقد فرهنگ و احساس مذهبی و بدتر از آن فاقد شناخت خویش هستیم . و آدمی هستیم خالی از خودمان .ما مردم خودمان را به دست خودمان اسیر و ذلیل و بازیچه ملتهای دیگر کرده ایم که همه چیز دارند . تا جایی که وقتی برای زیارت خانه خدا می رویم مورد بی احترامی اعرابی قرار می دهیم که فاقد هر گونه فکر و اندیشه اند . براستی مقصر کیست ؟ باید به آنها که در این کشور خود را در حد فرهنگ غرب میدانند و دائم ادعا می کنند که متمدن هستند گفت که وقتی می توانیم به فرهنگ غرب دست برابری انسانی بدهیم و معتقد به اصالت انسانی و مقام انسانی بشویم که خود به فرهنگ خودمان برگردیم .یعنی باید خودمان بشویم .یعنی باید شخصیت پیدا کنیم و بر روی تاریخ خودم و مذهب خودم و سرمایه های معنوی که شخصیت انسانی مرا می سازد, شخصیتم را بسازم. بعد که انسان شدم .آنوقت می توان در شرایط برابر با انسان دیگری که در غرب زندگی می کند و از حقوق انسانی برخوردار است , بر اساس مکتب اصالت انسانی دست بدهم. من ایرانی باید آنقدر زحمت بکشم که به بازگشت به خویش انسانی خودم برگردم .برای من باید انسانیت وشعور ملاک باشد نه نژاد پرستی و خاک پرستی و خون و مرده پرستی . متاسفانه ملاک افتخاراتمان مواردی شده است که هیچ اطلاع درست و دقیقی از آنها نداریم .همین مسئله است که روزگار کنونی, ما را به اینجا کشانده است.وقتی بعضی از علمایمان هر گونه اندیشیدن و تفکری را منحصر به تفکر در مورد مسائل اخروی و غیبی می دانند وهرگونه تفکر و اندیشیدن نسبت به مسائل آزاد منشی احساس وعشق را کفر می دانند و هر کس که آن را بیان کند را کافر می دانند و او را محکوم می کنند . خود به خود ما را به اینجا که هستیم می رساند . باید جامعه مان در مسائل فکری و پرورشی آگاه بشود و بفهمد و تغییر تفکر و شناخت پیدا کند تا بعد متمدن بشود
راستش آخرش نفهمیدم چرا فرزندم آرزو می کنه کاش در کشور دیگری زاده شده بود؟

۲ نظر:

  1. چون شیر به خود سپه شکن باش
    فرزند خصال خویشتن باش
    --
    این رو ما یادمون رفته جناب صلواتی

    پاسخحذف
  2. درود بر فرید صلواتی

    سال نو مبارک.

    ما که سال نو رو با فیلتر وبلاگ آرمان سبز شروع کردیم.

    امیدوارم سال خوبی داشته باشید.

    بزودی خبر های داغی از ایران خواهیم داشت...

    پاسخحذف