۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

هیچکس اینچنین


هیچکس اینچنین به کشتن خود بر نخاست که ما اینگونه به زندگی نشستیم .
ما ملت وقتی به دنیا آمدیم مسلمان بودیم نه اینکه مسلمان شده باشیم . برای همین در این دوران به یک گیجی وحشتناک رسیدیم . کدام راه و روشی را که براستی در کتاب آسمانی ما گذراده اند عمل کرده ایم ؟ کدام از پیام های کتاب الهی را در زندگی خود انجام دادیم ؟ بچه هایمان از این دینی که ما به آنها دادیم و خود بر عکس آن عمل کردیم .دچار یک مالیخولیای وحشتناکی شده اند. جواب سوالات خود را در جاهای دیگر که نباید جستجو می کنند . چون نمی توانیم به سوالات آنها جواب دهیم . آنها را بی دین می شماریم . متاسفانه دینداران ما کاری نتوانستند در این زمینه انجام دهند , آنان تا بوده همه چیز را به ما سیاه نشان دادند .با این همه رنگهای تماشایی که خداوند در جهان خلق کرده , شرم آور است همه چیز را سیاه و سفید ببینیم . متاسفانه هنرمندان و روشنفکران هم برای پیشبرد این کشور کاری از پیش نبردند .آنها هم کسانی را از جنس خود به دور خود جمع کردند و برای هم به به و چه چهی برای خود راه انداختند و از هم فیض بردند و فکر نکردندکه مردم عامی هم در این کشور زندگی می کنند .بزرگانی که به راستی علم دارند هیچگاه از لغات مشکل استفاده نمی کنند ولی بعضی از روشنفکران و علما برای اینکه وجهه در صنف خود برای خود دست پا کنند با قلمبه و سلمبه حرف زدن مردم عامی را از خود دور کرده و خود موجود جدا یافته معرفی کردند جذب کنند و اینگونه بود که روز به روز افراد عامی از روشنفکران فاصله گرفتند و به افراد سودجو و رمال و شارلاتان پناه بردند .باید قبول کنیم که افراد عامی بیش از افراد روشنفکر در این کشور زندگی می کنند . آمدیم و روشنفکرانی را به آنها نشان دادیم که هیچگاه حرفی از جنس آنها نزدند .چگونه انتظار داریم که با ما ارتباط برقرار کنند؟ اگر می بینید که سالهاست کتاب ویکتور هوگو به نام بینوایان در دنیا زده است برای اینست که او به درون اجتماع رفت و از درد آنها گفت و با این کتاب که حتی وجه تاریخی هم ندارد تاریخ اروپا را به هم ریخت و همین کتاب سالهاست که آدم تربیت می کند و همواره می بینیم که همه مردم دنیا چه بی سواد چه تحصیل کرده با این رمان ارتباط برقرار می کند و متاسفانه روشنفکران ما هم که همیشه پیرو بودند تا پیشرو اندیشه هایی را به خورد این ملت دادند که یا آنان را از زندگی سیر کرد و یا آنها را بی انگیزه کرد و یا آنها را به خودکشی سوق داد و یا مهم تر از همه جوری مطلب خود را به آنان دیکته کرد که یعنی شما حق نقد کردن مرا ندارید زیرا من وحی منزل می گویم . و حکومتیان نیز در طول تاریخ آنقدر برای این ملت عوام کار درست کرده است که هیچگاه وقتی برای آنها نگذاشت تا فکر کنند. در کشور ما امروز معنی روشنفکر به آخرین مرز خود رسیده و مدتهاست که دیگر در معنای طبقه بکار نمی رود.متاسفانه آنان آنقدر در کتاب ها از مسائل مابعدالطبیعه گفتند که به شناخت مردم عامی صدمه زد و آنها را از خود دور کرد. و آنقدر دانش اضافی به خورد این ملت دادند که فکر کنم اگر در جهل خود بودند شاید به مراتب آرامش بهتری را داشتند . این مسئله را قاطعانه گوشزد می کنم که این حرفهایی که علما و روشنفکران به خورد این ملت دادند درد آنها نبود بلکه این حرف ها درد و مشغولیت آنهایی بود که از راه این حرفها می خواستند به نام و نان برسند. شاید بعضی از ما ملت از نظر زندگی تامین باشیم اما از لحاظ روحی کاملا وحشتناک هستیم . پس چه شد که آن حرفها و نصیحت ها یک صدمش به دردمان نخورد ؟ متاسفانه با تمام این سخنرانیها و کتابها که روحانیان و روشنفکران مان نوشته اند پس چگونه است که در این کشور اقتصاد و شکم بیشتر مطرح است و از فضیلت و انسانیت خبری نیست ؟ فکر می کنیدکجای کار می لنگد ؟ همیشه علمای دینیمان بیشتر از حضور خدا برای ما حرف زدند تا شناخت خدا .برای همین به یک بن بست اساسی رسیدیم . در این کشوری که ماشین و لباس دیگر برای فایده نیست بلکه برای آرایش و تحریک است .در کشوری که شالوده آن حرص و طمع خریدن و داشتن است و دیگر کسی به دنبال آن نیست که دوست بدارد به دنبال چه می گردیم ؟ در کشوری که آنگونه که تاریخ نگاشته است که حکومتیانش فرق این را نفهمیده اند که حکومت یعنی راه بردن مردم نه کشتن آنها .منتظر چه اتفاقی هستیم ؟ عزیزان بدانید که ساخته ها و داشته های امروز که در این ایام شاهدش هستیم نتیجه یافته های گذشتگان ما است . این اتفاقاتی که در این کشور در این هفت هشت ماه اخیر افتاده .بدانید که نتیجه تمام عملکرد خودمان است و آن موقع که در پلیدی و منجلاب زندگی روزمره جانوریمان غرق بودیم . هیچگاه فکر نمی کردیم که روزگاری به این روز دچار شویم . وقتی برای علاج یک بیماری راهای مختلفی پیشنهاد می شود مفهومش این است که آن بیماری غیر قابل علاج است . درون این کشوری که همه مان بیمار هستیم و همه هم نسخه برای هم می پیچیم باید این را درک کنیم که هیچگاه نخواستیم کشورمان را آباد کنیم . فکر می کنید اگر روشنفکران و روحانیون و علمایمان کارشان را به نحو احسن انجام می دادند . هیچگاه شاهد اشخاصی چون سعید امامی , سعید عسکر , سعید مرتضوی , رادان و هزاران کسانی که فکر کنم قربانی اشتباهات روشنفکران این کشور شدند نبودیم . همیشه ما به خاطر عملکردشان این بنده خدا ها را محکوم کردیم و خواستار مجازات این افراد شدیم ولی باید در این دوران آنقدر روی خود کار کنیم و روشنفکران مان با مردم عامی آشتی کنند و علما و روحانیون نیز با روشنفکران دوست شوند که این کشور به یک آرامش نسبی برسد . دنیای اطرافمان را با دست خود بیمار کردیم .همه از فطرت خود خارج شدیم .هیچکس به کتابی که خداوند برایش نوشته است گوش نمی کند .و ما هی دائم در حال کتاب نوشتن و نسخه پیچی هستیم .صد هزار کتاب روانشناسی برایمان نوشته اند و هیچ کدامش هم دردمان رادوا نکرد .کاش می شد فقط کتاب خود را می خواندیم باید قبول کنیم که هیچکس اینچنین به کشتن خود بر نخاست که ما اینگونه به زندگی نشستیم .