۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

قناری حصاری


بر روی کلمه قناری حصاری کلیک کرده و آن را دانلود کنید
و کاری جدید دیگری را از حقیر و دوستان خوبم بشنوید


قناری حصاری

اشعار : استاد بهمن رافعی

موسیقی : هومن همامی

خوانندگان : فرید صلواتی , سارا

عود , سه تار , دف : کیان کاشفی

دلکلمه : فرید



۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

عجب کلکسیونی!!!!!


عجب کلکسیونی!!!!!



دیگه جنگ ازدست آقایان به در آمده . به جنگ آقازاده ها تبدیل شده .
این جنگ در این زمانه جنگیست که تبدیل شده است به تاثیر رفتار گذشته آقایان که امروزه در رفتار فرزندانشان عریان شده است. رفتاری که این آقازاده ها امروزه نشان می دهند معلوم است که گذشته پدران خود را زیر سوال می برند.
عمر احمد خمینی که کفاف نداد این روزها را ببیند .ولی براستی آیا بود مانند حسن خمینی رفتار می کرد ؟به نظر من صدر صد . زیرا هیچ کدام از خانواده امام خمینی این موقعیتی که حاکمان جدید به راه انداختند را مورد تایید قرار ندادند . فرزند مرحوم بازرگان هم رفتاری را انجام می دهد که در گذشته پدرش انجام داد و باید گفت که عبدالعلی بازرگان عزیز این روشی که انتخاب کردید.قبلا یک بار تجربه شده است و نتیجه اش هم همین است که می بینید باید فکری دیگر کرد. فرزندان حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در این زمانه هدفشان چیست ؟
اگر آزاد منشی است , پس چرا موقعی که مرحوم داریوش فروهر و یا مرحوم مختاری و پوینده و صدها روشنفکر این مرزو بوم تکه تکه می شدند علم آزادی بلند نکردند .از رفتار حضرت آیت الله هاشمی هم پیداست که هنوز موقعیت اجتماعیشان و آقازاده و خانم زاده هایشان برایشان از جان این ملت ارزشمند تر است .
پس زیاد نباید به رفتار شما هم اطمینان کرد . کاش پدر جان یادشان نرفته باشد که در دوارن قدرت شاهد چه فجایعی بودند و برای حفظ قدرت خود سکوت اختیار کردند .فکر نمی کنید که این آتشی که در کشور به پا شده از سکوت مصلحتی آقا جان در همان دوران باشد. و هنوز هم یادمان نرفته که پدر جان برای سخنرانی بر روی چه صندلی هایی می نشستند و حتی روزی به خود زحمت ندادند که در مقابل ملت تعظیم کنند . و در این دوران هم که سکوت خود را شکستند فکر کنم به خاطر موقعیت بچه های عزیز دردانه شان باشد .
بگذریم . و اما علی مطهری عزیز .پسر شهید مرتضی مطهری که امروزه به خونخواهی ملت ایستاده است و سخنرانی های آتشینی را بیان می کنند بایدیادشان نرفته باشد که برای سمینارها و یادمانهایی که در دوران دامادشان که بر مسند وزارت ارشاد و ریاست صدا و سیما بودند برای مرحوم پدرشان چه خرجهای آنچنانی می کردند و هیچ صدایشان در نمی آمد و عاید آنهمه خرجها براستی چه بود .چند نفر به راه راست هدایت شدند ؟
چگونه بود که هر گزینشی که می خواستند در ادارات بکنند حتما باید کتابهای مرحوم مطهری امتحان گرفته می شد .یعنی در این کشور پهناور به جز پدر شما هیچ متفکر دیگری نبود که کتاب آنها هم مورد مطالعه قرار گیرد .شاید این هم کمکی بود برای انتشارات شما . اگر این خرجها که در صدا و سیما و مراکز دیگر جهت سالگرد مرحوم مطهری نتیجه داشت پس چرا اکنون دختر و پسر این مملکت هیچ یادی از این بزرگوار نمی کنند . بگذریم .هنوز علی آقا اول داستان است .
و اما فرزند برومند شهید آیت الله دکتر بهشتی .نمی دانم که در این زمانه در چه حالی هست .شنیدم که در زندان دچارسکته شده اند .در هر صورت شفایشان را از خداوند متعال خواستارم . ولی او چرا باید در کشوری زندانی شود که روزگاری پدرش رییس دیوان عالیش بود ؟ فعلا حرفی نمی توانم بزنم . فکر کنم مرحوم پدر ایشان هم قربانی همین قدرت طلبیها شد .ولی بهتر نبود آنموقع که پدر شان در حال راه اندازی حزب جمهوری بود به این فکر میکردند که بهتر است احزاب دیگر هم راه اندازی شود که قدرت تک محوری نشود و حال شاهد این همه درگیری و خودکامگی نباشیم . بگذریم /
شما جناب آقای دکتر خزعلی دیگر چرا؟ گویا به عاق والدین ایمان ندارید ؟ چقدر پدرتان خون دل خورد و از سهم امام خرجتان کرد که حال رودر روی ایشان بایستید و بگویید که همه حرفهای ایشان خرافات است .نمی دانید که اگر شما که پسرشان هستید این حرفها را بزنید مردم چه می گویند . در هر صورت بروید واستغفار کنید. چون پدرتان یک عمر بر این باور بوده و هستند که حرفشان وحی منزل است و هر چه می گویند از پیشگاه خداوند آمده است.
در این دوران 30 ساله شاهد چه فرزندکشیها که نبودیم و بعضی آقایان را دیدیم که خود و به دست خود فرزندانشان را اعدام کردند .برای اینکه مثل آنها فکر نمی کردند و برای همین مستحق اعدام بودند. حال چه میگویند که در مقابلشان نسلی ایستاده که می گویند حال ما بهتر از شما می فهمیم . مگر می شود همه را اعدام کرد؟
واقعا در این کشور عجب کلکسیونی داریم . هر کدام یک فکر و یک اندیشه متفاوت.
البته آقازاده هایی هم داریم که روزگاری نامشان بر سر زبانها افتاد ولی برای موقعیت خطرناکشان باباجانها مجبورندسکوت کنند।راستی چرا آقازاده های آقایان واعظ طبسی / مقتدایی / دری نجف آبادی/ فلاحیان / ناطق نوری/ و.......چرا در این زمانه که همه درگیر هستند سکوت اختیار کردند .نکند می ترسند موقعیتشان مانند آقازاده های دیگر به خطر بیافتد. البته این درگیری که در این زمانه بین آقازاده ها افتاده تقاص دوران جنگ است که این ملت در آن دوران با دشمن می جنگیدند که دشمن را از خاک بیرون کنند و آقازاده ها درون کشورهای دشمن به درس و مشقشان می رسیدن . ولی عجب خداوند جای حق نشسته است. ولی آقازاده هایی که از این جنگ و گریز در رفته اند بدانند که دیر یا زود باید جوابگوی ملت باشند . راستی اگر ما هم مانند پسر آقای فلاحیان روز روشن به طرف کسی هفت تیر می کشیدیم و او را می کشتیم .می توانستیم از اجرای عدالت فرار کنیم ؟ پس باید حق را به ایشان داد که سکوت اختیار کنند .و یا مگر در پرونده آقای شهرام جزایری نام اقازاده های دری نجف آبادی , مقتدایی , واعظ طبسی نیامد پس چرا این آقایان توانستند در گوشه دنج محکمه های قوه قضائیه آرام بگیرند .پس باید به این آقازاده ها هم حق داد که هیچ نگویند بالاخره حرف مرگ و زندگی است . اینان به این سادگیها به این موقعیتها دست پیدا نکرده اند . شاید امروز بشود زیرسبیلی رد کرد ولی بالاخره روزی درگیر خواهند شد . راستی آقازاده جناب دکتر محسن رضایی را از قلم انداختم .والا نمی دان جایگاه ایشان در این زمانه کجاست ؟ این را به عهده مخاطبینم می گذارم چون کم کم از این نو آقازاده ها زیاد ژیدا می سومند جالب است که یک خانم زاده هم داشتیم که اینگونه رفتار کرد .دخترآقای کلهررا می گویم . آن کسانی که سنگ بعضی از این آقایان را به سینه می زنند و فکر می کنند که آتها براستی نشانه های خدا روی زمینند .بدانند که نباید بازیچه رفتار این آقایان شوند زیرا اگر می توانستند معجزه کنند فرزندان شان را طوری تربیت می کردند که طمع قدرت و پول کورشان نکند .واقعا کاش می شد روزی سر زده به خانه بعضی این آقایان رفت و دید که کسانی که ادعای پوشیدن لباس پیغمبر را می کنند چگونه زندگی می کنند . خود روزی در قشم شاهد بودم که یکی از همین آقایان با آقازاده ها و خانواده محترمشان چگونه از اموال بیت المال به نفع خود استفاده که هیچ سوع استفاده می کردند . واقعا چرا باید در جهان سوم شاهد این مسئله باشیم که آقازاده ها همیشه باید از موقعیت پدرانشان به یک نان و نوایی برسند ؟ و بعد قربانی همان رفتار گذشته پدرانشان شوند .مگر صدام و فرزندانش در عراق خدایی نمیکردند . همین جنگ آقازاده ها را آینده در عربستان نیز شاهد خواهیم بود . و همین طور درکشورهای عقب مانده و طماع. ولی دوستان بدانید که روزی شاهد خواهیم بود که از بین آقازاده ها خواننده / بازیگر/ طراح رقص / گیتارست /معتاد / و هزاران کسب دیگه هم پیدا شود .آنموقع به این ملت ساده چه خواهیم گفت که عمری را سر کار بوده اند . تازه این افراد ۲ درصد از آقازاده ها هستند که همه می شناسند و آقازاده هایی هم در شهرستانها و در زیر لوای قدرت پدرانشان زندگی می کنند که خدا می داند چه آتش هایی می سوزانند . کاش قبل از اینکه این آتشی که راه افتاده دامن آنها را هم بگیرد به خود بیایند .


۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

کاش از همان وحله اول سکوت می کردید

کاش از همان وحله اول سکوت می کردید

چند وقت پیش رفته بودم تهران ، یکی از دوستان مرا دعوت کرد برویم سالگرد یکی از شهدای جنگ تحمیلی که در آزادسازی خرمشهر به شهادت رسیده بود . درحال شام خوردن بودم که چشمم خورد به یک عکس که روی کتابخانه بود و رو به دوستم کردم و گفتم اون عکس کیه ؟ گفت اون عکس حسین یکی دیگه از فرندان این خانواده است که شهید شده . گفتم پس چرا ندیدم برای این فرزندشان مراسم بگیرند؟ دوست من گفت پدر خانواده نمی گذارد برای حسین مراسم بگیرند زیرا اعتقاد داره حسین در فاو کشته شده و آنجا هم متعلق به عراق بوده شهید نیست و می گوید به حسین هم گفته بودم که نرو ، ما خاک خودمان را از عراقیها پس گرفتیم .بیا و برو به دروس و مشقت برس و گویا حسین حرف پدرش را گوش نداده و به جبهه رفت تا شهید شد .برای همین هم هیچ وقت نه سر قبرش به بهشت زهرا رفته و نه برایش مراسمی گرفته است . وای خدا من !براستی مگر حسین و حسین ها مقصرند ؟ با این حرفی که شنیدم اطاق به دور سرم چرخید و هزاران فکر ناگهان به کله ام هجوم آوردند .با این اتفاقاتی که در این ایام اخیر افتاده و فعلا همه در حال پنبه زدن هم هستند .براستی آیا حسین ها باید می رفتند . کجا ؟ برای چه هدفی ؟ احساس هایی که پشتش هیچ فکر و منطقی نبود را چه کسی جواب خواهد داد؟ تا احساس بر عقل در این کشور پیشی گرفته است همین آش و همین کاسه خواهد بود . مگر همین ما ملت نبودیم که شاه را بیرون کردیم .چه شدحالا بعداز ۳۰ سال بعضی هایمان به دنبال برگشتن به همان دوران می گردیم و از کرده خود پشیمانیم . مگر همین ما ملت نبودیم که وقتی افرادی که هم اکنون آزادیخواه شده اند به مرحوم بازرگان بدترین اهانتها را کردند هیچکداممان خم به ابرو نیاوردیم و حالا در این دوران به دنبال احقاق حقش می گردیم .چرا ما مردم تکلیفمان را با خودمان روشن نمی کنیم تا کی می خواهیم آنقدر دم دمی مزاج و احساسی باشیم . چه کسانی بودن که وقتی تیم ملی باخت بیشترین اهانتهای ناموسی را در پیامکهای موبایل به علی دایی کرد؟ و دوباره و با سلام و صلوات او را آورد و مربی تیم ملیش کرد؟ و دوباره از تیم ملی برش داشت ؟ مگر ما همین برخورد را با افشین قطبی نکردیم؟ . و دوباره آوردیمش. تا کی می خواهیم به این رفتارمان ادامه بدهیم ؟ البته تنها ما نیستیم .حاکمینمان هم به همین بیماری متاسفانه دچار هستند. یک روز کسانی که نمی دانم کیستند در این کشور آیت الله منتظری را تا حد قائم مقام رهبری می آورند و هر کس هم به ایشان بی احترامی کند به زندان می افتد و روزی دیگر ایشان را به حصر خانگی می کشانند و هرکس از ایشان حمایت کند به زندان می افتد. یک روز بدترین اهانتها را به کروبی می کنیم و یک روز به دنبالش به خیابانها می رویم تا کشته شویم و اگر روزی شنیدیم که او پولی را به جیب زده بدون تحقیق دوباره به او همان اهانتها را می کنیم. روزی دیگر همه دست به دست هم می دهیم تا آبروی هاشمی رفسنجانی را ببریم و دیگر روز به نفعش شعار می دهیم. براستی تا کی بایداین تفکرات و اندیشه های پا منقلی ادامه داشته باشد .چرا می گویم پا منقلی ؟ برای اینکه معتادان تا پای منقل نشسته اند و مواد می کشند شور و حال دارند و می خواهند دنیا را عوض کنند و همین که خمار می شوند فکرشان جور دیگریست . هرکس به خیابانها بریزد و شعار آزادی بدهد با او برخورد می شود و مورد ضرب و شتم قرار می گیرد تا جایی که او را ارازل و اوباش می خوانند و تا جایی پیش می روند تا اشخاصی را اعدام کنند. روزی درست سی سال قبل به خیابانها می ریزیم .روز عاشورا فریاد می زنیم , سینما آتش می زنیم , بانک آتش می زنیم , همه را سرخود و بدون هیچ دادگاهی اعدام می کنیم و درست سی سال دیگر همان رفتارها و کارها را انجام می دهیم و بیگانمان می خوانند , و روزی دیگر مناظره تلویزیونی می گذارند و همان حرفهاکه مورد اشاره ملت است را بر زبان می آورند . و فاجعه بدتر اینکه بعد از پخش یکی از همین مناظره های تلویزیونی اخیر / دوستی که در ستاد آقای موسوی یکی از فعال ها بود بعد ازهفت ماه که این اتفاقات افتاده ,بعد از دیدن یکی این مناظره ها به من زنگ می زند و می گوید صلواتی واقعا فکر می کنی کدامشان درست می گویند؟ همین فکر دقیقا شده الگوی اندیشه ما ملت. اگر روزی این جنبش سبز که براه افتاده و من نیز یکی از حامیان این حرکت هستم به پیروزی رسید و به همه مطالباتش دست پیدا کرد.چه کسی می تواندبه من تضمین دهد که دوباره پشیمان نشویم ؟ آنوقت چه جوابی می خواهیم بدهیم ؟ تا به حال محض رضای خدا کدام از اهدافمان در این کشور بوده که به پشیمانی نینجامیده باشد؟ اقلا بیاییم به اسم دین این جنبش را ادامه ندهیم . چرا می گویم بدون دین ؟ زیرا اگر در آینده از کرده خود پشیمان شدیم نسلهای بعدی همه را از زاویه دین نبینند و فحش و بدو بیراهش را نثار دین و خدا نکنند .همین اشتباهی که براستی گذشتگان ما در انقلاب کردند و همه چیز را در زیر لوای دین انجام دادند و هر کثافتکاری و بی اطلاعاتی و بی سوادی شان را ما نسلهای بعد از زاویه آنها ندیدیم که از دین و مذهب دیدیم. با این اندیشه های که در فراروی ماست فکر نکنم به جایی برسیم . همانطور که تا این ساعت به هیج جا نرسیده ایم . پدرم /مادرم /خواهرم /همسرم /دوستم /همشهریم/ بیاییم قبل از انجام هرکاری آینده و عواقب آن را در نظر بگیریم . احساس ,تو و مرا به هیج جا نخواهد رساند .همانگونه که تا به حال به هیچ جا نرسانده است. باید فقط مطالعه کرد و هر بار باید گذشته مان را مرور کنیم که دوباره آدمی از یک سوراخ دوبار گزیده نشود. بیاییم به جای اینکه همیشه اشتباهات راگردن این و آن بیاندازیم . اشتباهات خود را بپذیریم و قبول کنیم که دروغ و احساسات ما را به این روز انداخته است. تا کی می خواهیم ملعبه این و آن باشیم ؟ چرا نمی خواهیم برای هر کاری که از ما می خواهند سوال داشته باشیم؟ تا کی ما ملت باید در همه کار دخالت کنیم و حرف داشته باشیم ؟ چند وقت پیش دیدم یکی از انقلابیها دوآتشه که روزگاری حرف اول را در کشور می زد سکوت کرده .از او پرسیدم پس چرا در این زمانه پرتلاطم شما سکوت کردی ؟ گفت مگر می گذارند حرفی بزنیم بهتر است سکوت کنیم .و در دلم گفتم :

کاش از همان وحله اول سکوت می کردید

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

فقط بگو الهی شکر



۱- سمت چپ مار است یا سمت راست





۲- قیصر چقدر پیر شدی

بیا که داداشت و خواهرت و کشتن





۳- جعبه سیاه موتوری که درکناردکترمسعودعلی محمدی منفجر شد

به روسیه فرستاده شد
تا علت انفجار بررسی شود। مرگ بر آمریکا , مرگ بر اسرائیل




چند تا دعا می کنم بلند بگوالهی شکر।
خدا را شکر که این الاغی که سوار می شیم ।اگر خدای نکرده خدا جوری خلقش می کرد که پشتش مثلا شاخ داشت .آنوقت چکار می کردیم .حالا پشت الاغ شاخ نیست بلند بگو الهی آمین.

خداوندا شکرت که گوشمان را زیر بغلمان نیافریدی .زیرا اگر زیر بغلمان بود .تا یکی حرف می زد مدام باید بازویمان را بلند می کردیم تا بفهمیم طرف چی می گه و اینجور چقدر صحنه زشتی بود . حالا چون گوشمان زیر بغلمان نیست بلند بگو الهی شکر.
و خدا را شکر می کنیم که سهام عدالت برایمان در حال پیش بینی است و باید غربیان به حال ما قصه بخورند که مانند ما 40 هزارتومان سالیانه به حسابشان واریز نمی شود . بلند بگو الهی شکر.
آنقدر چیزهای خوب داریم و هی بشینید ناشکری کنید

?????????????????????????????

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

نامه ایی به پسرم نامی

سلام به

پسرم نامی

سلام به پسر تازه به دنیا آمده ام ؛ نامی .حال که در۱۴ دیماه به دنیا آمدی امیدوارم این دنیا تو ذوقت نخورده باشد . هیچگاه فکر نمی کردم در این زمانه که همه چیز به هم خورده است پا به عرصه وجود بگذاری . من آنموقع که بچه می خواستم اینگونه کشور را درب و داغان نیافته بودم . نامی عزیز مرا ببخش و اقرار می کنم که حال که این اتفاقات در این کشور افتاده است هیچ آینده روشنی را برایت پیش بینی نمی کنم .بگذار برایت بگویم به دنیایی پا گذاشتی که در همان وحله اول تبعیض ها شروع می شود . بیمارستان پولدارها و بی پولها . بیمه دارها و بی بیمه ها . خصوصی , و دولتی . یعنی اگر وضع مالی پدرت خوب باشد بهترین ورود را خواهی داشت و اگر پدرت از نظر مالی وضعش خوب نباشد معلوم نیست چگونه به دنیا خواهی آمد ولی هر گونه که باشی بالاخره به این دنیا پا خواهی گذاشت. همانگونه که چه میلیاردر باشی و چه فقیر وقتی فوت کردی در یک متر جا خاکت می کنند. برایت بگویم که حتی نام گذاریت را باید با یک شرایط و قانون خاصی انتخاب کنم البته نام نامی را خود برایت انتخاب کرده ام ولی اگر اسمی دیگر را می خواستم و در کتابچه نبود باید نام دیگری برایت انتخاب می کردم. باید کم کم به این شرایط که می گویم عادت کنی . به مرور که بزرگتر شدی و به سنی رسیدی که باید به مدرسه بروی تازه اول بیچارگی پدر و مادر شروع می شود .باید دربه در به دنبال مدرسه برایت بگردم مدرسه دولتی یک جور , غیر انتفاعی یک جور .باز یادت است که وقتی به دنیا آمدی برایت گفتم که در بیمارستان تبعیض ها چقدر قشنگ به چشم می خورد .حالا دوباره همین مسائل دردوران مدرسه ات آغاز می شود . خیلی دلم می خواهد در مدرسه ای ثبت نامت کنم که از نظر امکانات و تجهیزات علمی خوب باشد ولی اصرار نکن چون شاید آنموقع مبلغی که مدرسه از من می خواهد نداشته باشم . پسرم این را از همین الان آویزه گوشت قرار بده که قرار نیست برای اینکه بهترین زندگی را داشته باشی رو به کارهای خلاف بروم تا بتوانم زندگی آنچنانی برایت درست کنم . چون آن زندگی درست شدن , بدبختی مردم دیگر را در بردارد و من این را در این ۳۰ سال متوجه شدم و تو هم به مرور خواهی فهمید . و اما وقتی رفتی مدرسه قرار است در درسهایت با مطالبی آشنا شوی که از صحت و سقم آن بی اطلاعم , نمیدانم که تاریخ را چگونه برایت بازگو خواهند کرد .اما نگران نباش کتابهای را برایت نگه داشته ام که اگر عمری باقی بود واقعیتها را خود برایت خواهم گفت . و شاید بپرسی که این انقلاب که می گفتند چه بوده ؟ چون پدربزرگت زجر کشیده این انقلاب است برایت واقعیات این انقلاب را بازگو می کند .صددرصد می دانم که در ارتباط با این انقلاب و مبارزین آن در کتابهایت تحریفها خواهد شد . بزرگانی در این کشور زیسته اند که همیشه حاکمین و دیکتاتوران خواسته اند آنها را کوچک بشمارند و نگران نباش آن بزرگان را خود به تو خواهم شناساند . راستی حقه هرکس که از دین و مذهب گفت را نخوری ها . به عمل هرکس نظاره کن .چون در این جامعه همه می گویند که ما بهتر از دیگران میفهمیم . باید با مطالعه درستی که می کنی این اشخاص را خوب بشناسی و گول ظواهرشان را نخوری . در ارتباط با انتخاب مرجعت هم بگذار سکوت کنم و می گذارم وقتی خود خوب و بد را شناختی در این ارتباط انتخاب کنی. تنها چیزی که می توانم بگویم در این زمینه این است که مرجعی را انتخاب کن که کاسب و بله قربانگوی کسی نباشد .راستی نامی پسرعزیزم دو هفته قبل از به دنیا آمدنت , بزرگی را از دست دادیم ,مرجعی بی مانند را چون آیت الله منتظری که حیف که در دوران او نبودی میدانم که در کتابهای تاریخت نامی از او نخواهی یافت , حتما برایت از این بزرگمرد که براستی در کنارش بودن را حس کردم خواهم گفتبه تو خواهم گفت که این مرجع بی مانند چگونه در طول زندگانی خود چگونه در مقابل زورگویان و دیکتاتوران ایستاد و از هیچ چیزی هم نترسید.اگر خواستی مسلمان واقعی باشی زیاد دور و ور مداحان نچرخ و آنها را الگوی دین خود قرار نده .چون آنها فقط مداح هستند و بس . و هیچ گونه اطلاع دقیق و درستی از تاریخ اسلام ندارند و اگر وقتت را با آنها گذراندی تا آخر عمر فقط باید با تکرار مکررات خود را مشغول کنی.در زندگیت برای خودت بنده ها را خدا و پیغمبرشان نکن و آنها را همانگونه که هستند قبولشان کن َنه بیشتر و نه کمتر زیرا به مرور همانها پتکی خواهند شد که اگر نوکرشان نشوی به سرت فرود خواهند آمد .پسرم نامی عزیز .دین یک مسئله شخصی است و سیاست یک مسئله اجتماعی .چون با سیاست هر شارلاتان بازی را می توانی درآوری پس با مذهب که یک مسئله معنوی است آن دو را قاطی نکن بگذار تو را از روی صداقتت بشناسانند نه از روی جای مهری که بر پیشانیت حک خواهی کرد. زیرا اگر شخص مهمی شدی و بعدهزار و یک پدرسوخته گیری در آوردی مردم همه از دریچه دین به این موضوع نگاه می کنند. به مرور زمان که سنت بالا رفت و دوران مدرسه را به پایان بردی وارد جایی به اصطلاح دانشگاه خواهی شد . البته در این زمانه بیشتر به مدرسه شباهت دارد تا دانشگاه و امیدوارم در دوران تو واقعا دانشگاه دانشگاه باشد . البته تضمین نمی کنم که آن رشته ایی که علاقه داری بتوانی بروی . زیرا آنقدر از ما بهتران هستند که با بی سوادیشان وارد این محیط شده اند و سهمیه بندیهایی که برای افرادی قائل شدند به نظر من با خداست بتوانی آنگونه که خواستی قبول شده و وارد دانشگاه شوی . در هر رشته ایی که علاقه مندی تحصیل کن .مذهب .موسیقی .....ولی تنها خواهشی که از تو دارم این است که هدفت اینگونه نباشد که دیگران را سرکیسه کنی بلکه هدف خدمت به این ملت مظلوم باشد که متاسفانه در دورانهای مختلف هرکس آمد یک طوری آنها را سرکیسه کردو رفت.خدا کند در دوران تو دانشجویان بر روی علاقه و استعدادشان وارد دانشگاه شوند نه بر روی مذهب ویا چون بسیجی هستند . زیرا پسرم این کشور بیشتر محتاج متخصص است تا بسیجی . البته ناگفته نماند که بسیجی در دوران جنگ این معنی را داشت که از وطن و ناموس ملت دفاع کند و امروزه و در دوران تو و امثال تو ؟؟؟؟؟؟؟ اگر هم می خواهی بسیجی واقعی باشی همچون شهید دکتر چمران باش که تخصص و مبارزه را توامان با هم داشت و هیچگاه در دوران زندگیش مجیز گوی کسی نبود.در دوران ما که دانشگاه از نظر علمی زیر صفر است . اساتید خوبمان که یا هجرت کرده اند و یا در زندانها هستند . هر کسی که دکتر بود را استاد نخوان شاید مدارکش جعلی باشد . و اگر دیدی که رییس مرکز آموزشتان به دختر دانشجویی تعرض کرد حتما در مقابلش بایست و او را رسوا کن چون محل علم و دانش جای کثافتکاری نیست . نامی عزیز . در دوران ما بیست نسل درگیر یک اندیشه بودند ، ولی پسرم در دوران تو یک نسل درگیر بیست اندیشه است . اگر به فکر نباشی . فاجعه ها به وجود خواهد آمد. در فضای دانشگاه دنبال روی هر اندیشه ای نباش .اول در ارتباطش مطالعه کن .الگوهایشان را بشناس و ببین از نوع کسانی هستند که در راه هدفشان جانشان را فدا کنند .آنوقت از آنها پیروی کن . اگر به جایی رسیدی انسانیت و شرافت را سرلوحه کارهایت قرار بده . آنقدر که همه ازاعتیاد بچه هایشان که در آینده معتاد شوند می ترسند من نمی ترسم . من از تنها چیزی که هراس دارم .دروغگویی است که در این کشور متاسفانه حرف اول را می زند . و من دوست ندارم که هیچگاه نه به من که به همنوعات دروغ بگویی .زیرا الفبا و سرآغاز همه بدبختی های یک جامعه از دروغ است . اگر هم نماز نخواندی از دید من بلااشکال است زیرا این مسئله تو و خدای توست .ولی اگر نماز نخواندی و گفتی خواندم از دید من جای هیچ گونه بخششی را ندارد و بدان که عواقب بدی را برای دروغی که گفتی پس خواهی داد . و خود باید دردش را بکشی . و در آخر اینکه همیشه مرام پهلوان تختی را الگوی زندگیت قرار ده , محشوری علی دایی و امثال او فریبت ندهد. زیاد حرف برای گفتن دارم .فعلا این گفتار را داشته باش . و اگر از این گفتاری که گفتم به دو درصدش هم عمل کنی تا حدودی یک فرد موفقی خواهی بود.