۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

به یاد پدر بزرگ


25 آبان ماه سالگرد عروج فیلسوف شرق "علامه محمد تقی جعفری "است .یادش همیشه جاودان باد .درست است که نبودنش را در این زمانه عجیب حس می کنم / ولی چه خوب که رفت و این روزها را ندید / در این ایام بیادش خواندم و نام و گفتارش را جاودانه ساختم / این کار را به روح بلندش تقدیم می کنم ،هر چند که در برابر اندیشه اش هیچ است .برای دانلود این موسیقی روی کلمه "به یاد پدر بزرگ " کلیک کنید /






آهنگساز : هومن همامی


خواننده : فرید صلواتی

هر جور دوست دارید فکر کنید.





می خواهید باور کنید . می خواهید باور نکنید.


دوستان عزیز بدانید که دیگر این کشور هیچ انقلابی درونش رخ نخواهد داد . آنگونه که فکر میکنید ، دگرگونی انقلابی نداریم .با ریختن درون خیابان و یاد روز قدس و ۱۳ آبان و ۱۶ آذر ، عاشورا و تاسوعا ،22 بهمن ، 29 اسفند چیزی عوض نخواهد شد .بلکه متاسفانه باید به عرض مبارکتان برسانم که این کارهایی که ما در حال انجامش هستیم ، دردی را دوا نخواهد کرد. بلکه تنها چیزی که این کشور را به قعر منجلاب و تباهی و سقوط برده و یا در حال بردن است فقط و فقط فساد اخلاقی است . علمای قوم بدانید که هر کاری هم که بکنید .هر تهدیدی هم که بکنید تنها آب در هاون کوفتن است و بدانید که به زودی و در آینده ی خیلی نزدیک .این کشور بوسیله فساد اخلاقی ، دروغ ، خیانت ؛ مال حرام .بی ایمانی ، ریا ، متلاشی خواهد شد .و آن روز نزدیک است که : پدران و مادران مذهبی از ترس بچه های خود درون انباری ها نماز بخوانند . پس ملت زیاد خود را خسته نکنید .زیرا می دانید که مانند پیروزی انقلاب که متولیانش هیچ برنامه ای نداشتند و اینگونه ما را به نابودی کشاندند و حال به جایی رسیده اند که همه شان اقرار می کنند که اشتباه کردیم حال هم همینگونه است و هیچ برنامه مشخصی نداریم وهمینطور آن آقایانی هم که برای قدرت خود را به آب و آتش می زنند و از کشتار هم ابایی ندارند . بدانید که این نیز به زودی بگذرد .و تنها باید گفت که تا لجن فساد براه نیفتاده که غرق تان کند .سریع کشتی را بیابید و سوارش شوید . چون یخ کثافاتی که خود مسببش بودید در حال آب شدن است و به زودی سیلی به راه خواهد انداخت. این فساد را بزرگترین فلاسفه و جامعه شناسان جهان نیز نخواهند توانست آرامش کنند . این کشور با دروغ و ریا پایه ریزی شد.پس باید هم هیچکس حرف هیچکس را قبول نداشته باشد .الا دوست دختر و دوست پسرها که برای بردن دل هم تنها به هم می گویند تو درست می گی عزیزم. ما که یک عمر است که به هم دروغ می گوییم .اقلا بیاییم به خود دروغ نگوییم.از کشور و ملتی که با تاریخ بیگانه است ، با مطالعه فرسنگها دور است ، با صداقت آشنایی ندارد .با کارهای جمعی آشنایی ندارد و فقط تک بعدی بودن برایش مهم است چه انتظاری دارید که اینگونه نشود . تا وقتی ما ملت به دنبال کسی هستیم که قهرمانش کنیم و او را در جایگاه خدا بنشانیم تا ما را نجات دهد .همین آش و همین کاسه خواهد بود .باید از خود شروع کنیم تحول را ، نه نصیحت کنیم دیگران را که متحول شوند.ما ایرانیان تا کی باید با گذشته خود زندگی کنیم .بابا در فرانسه یک بار انقلاب شد وبعد همه به فکر پیشرفت کشورشان افتادند .در ژاپن یک بار خرابی به وجود آمد و بعد همه به فکر ساخته شدن دوباره افتادند . ولی 30 سال است که هنوز ما درگیر این هستیم که بازرگان درست می گفت یا امام خمینی .30 سال است که تحولی فکری را شاهد نیستیم .چون با گذشته مان زندگی می کنیم. من کاری به عملکرد شاه و پدرش ندارم ولی تنها این را میدانم که بعد از انقلاب شاهد این نبودیم که علامه محمد تقی جعفری .دکتر حسابی ، دکتر علی شریعتی ، آیت الله طالقانی ، پروفسور هشترودی و.........تحویل جامعه دهیم ولی دوران طاغوت این بزرگان را به ما هدیه کرد و ما آیا قدرشان را دانستیم و توانستیم به خوبی از آنها نگهداری کنیم؟ یا آنها را کشتیم و تنها ازشان امامزاده ساختیم .به خدا مشکل ما احمدی نژاد و امثالهم نیست .می خواهید باور کنید ،می خواهید باور نکنید .بالاخره این آقا 4 سالش هم به پایان خواهد رسید . می توانید به من ضمانت دهید که بعد از ایشان کشور ما روبه بهبودی خواهد رفت. باید اندیشه ها را بارور کرد تا در آینده کشورمان رو به رشد بگذارد .از ما گفتن بود .هر جور که می خواهید فکر کنید. مختارید


۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

"حرّ زمان"




"حرّ زمان "

بزن قدش

کروبی عزیز ، در روز 13 آبان با آمدن به جمع مردم مظلوم ایران .براستی که ثابت کردی لقب "حرّ زمان " برازنده توست . درود بر شرف ایرانیت که نشان دادی بر خلاف بعضی از علمای تروتمیز بالای طاقچه نشسته که فقط به فکر بهشت و حوض کوثر ، حورالعین هستند تو اینگونه نیستی. چون در یک خانواده روحانی بزرگ شدم و این دوران را دیدم .و نظاره گر بودم که بعضی از آخوندهای مداح چگونه با گرفتن پولهای هنگفت آبروی روحانیون بزرگی را که همه زندگیشان را به پای هدفشان ریختند می برند .همیشه از این موضوع رنج می بردم.تو آن فکر را زدودی و نشان دادی که همه روحانیون اینگونه نیستند .راستی آیت الله هایی چون مکارم ، جوادی آملی ، نوری همدانی و...... با آنهمه درس و موعظه عبا و قبا.چگونه است که در پای عمل حضور ندارند .راستی آقایانی که از دوران امام حسین سخنرانی ها سر میدهند و دائما می گویند که کاش بودیم و با ظلم و بی عدالتی در کنار آزادمرد روزگار امام حسین مبارزه می کردیم .براستی چگونه مبارزه ای مد نظرشان بوده و است ؟ خدا را شکر می کنم که در دورانی زندگی می کنم که دیگر مردم عقلشان به چشمشان نیست . حق و باطل را کاملا تشخیص می دهند . کروبی عزیز خدا را شکر کن که آنقدر خدا ترا دوست دارد که با آن دیدی که ملت قبلا به تو داشتند ناگهان در مقابل چشمشان به یک استوره تبدیل شدی ، کم پیش میاید آدمی به مانند حّر با آن همه مقام و منزلتی که داشت .تغییر موضع بدهد و به جبهه حق و حقیقت وارد شود. درود بر شرفت "حّر زمان" بزن قدش

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

+18








امروز می خواهم خاطره ای را برایتان نقل کنم از برخوردم با یکی از فاحشه های ایرانی در سفری که به یکی از کشورها داشتم .برایم مهم نیست دوستان چه قضاوتی روی من می کنند. تنها می توانم بگویم که برخوردم با این خانم در یک کتاب فروشی بود نه .....، ازهمین ابتدا موتور افکارتان را خاموش کردم که خدای نکرده فکرتان به جاهای منحرف نشود. در یکی از شهرهای آلمان روزی برای خرید قدم میزدم ، و به دنبال یک کفش برای خانمم می گشتم که سایز پایش را داده بود تا برایش بخرم . در کنار کفش فروشی ایستاده بودم و به کفش ها نگاه میکردم که چشمم به یک کتاب فروشی افتاد که کتابهای فارسی را هم می فروخت ، اتفاقا درون ویترینش کتاب شاهنامه را گذاشته بود که خیلی به چشم می آمد .نمی دانم چی شد که همانموقع غروری وجودم را فرا گرفت و افتخاری بود برایم که ایرانی هستم . و همانوقت به یاد سفر حسنین هیکل که اوائل انقلاب به ایران آمده بود افتادم که وقتی خبرنگار از او پرسید که شما مصریها عرب نبودید پس چه شد که اسمتان در ردیف عربها درآمد . جالب است که این دانشمند مصری جواب می دهد .برای اینکه ما شاعر بزرگی چون فردوسی نداشتیم . چقدر خوشحال شدم که در یک کشور بیگانه اینگونه کتاب شاهنامه باعث افتخارم شده بود .با همین شوروشوق بودم که وارد کتابخانه شدم وبه دیدن کتابها پرداختم اتفاقا چقدرآثارصادق هدایت وبعضی از روشنفکران به چشم می خورد . همانوقت با یکی از ایرانیهایی که در همان کتاب فروشی بود وارد بحث شدم و حرفهای زیادی ایشان برای گفتن داشت . در حین صحبت بودیم که خانمی نیز وارد بحث ما شد و که چقدرایشان اطلاعات زیادی از ادبیات و سینمای ایران داشت .در حین صحبتش وقتی فهمید که خبرنگارم و تا حدودی با مطبوعات درارتباطم و با بروبچه های سیاسی می پلکم .درددلش تاره شد. از زندگیش در ایران گفت که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده و یکی از دغدغه هایش نماز بود که پدرش عجیب روی این مسئله حساس بود تا جایی که او را برای خواندن نماز کتک می زده است . ازجلسلت مذهبی در خانه شان که پررونق بود ، گفت که یکی از جلساتی که طبق سنوات هرساله برگزار می شد روضه عمر بوده است . از انقلاب برایم گفت ، ازدانشگاهی که در ایران تحصیل می کرد گفت . و یکی از رشته هایی که علاقه داشته تاتر بود که پدرش برای اینکه ارق مذهبی داشته نگذاشته اودر آن رشته تحصیل کند و مجبور می شود در رشته پرستاری تحصیل کند . و اتفاقا برای من گفت که در دوران جنگ چند باری برای پرستاری به اهوازاعزام شده بود . و چیزی که دلم را سوزاند این بود که گفت در آن دوران جنگ که همه دغدغه هاشان کمک بود و ایثار گری ، چگونه شخصی که خود را عالم دهر میدانست و ادعای مذهبی می کرد .در همان بیمارستان به او تعرض کرده است . و از آن موقع بود که وضعیت فکریش به هم می ریزد و دچار یک دوره بیماری روحی می شود . و این دوره دو سه سالی طول می کشد تا اینکه تصمیم می گیرد ازایران خارج شود . و به آلمان مهاجرت می کند . و سالهاست که در این کشور زندگی می کنم و هم کار تاتر می کنم و هم در یک دیسکو شبها کار می کند. به او گفتم که شما با این اطلاعاتی که دارید خوب نیست در یک دیسکو گارسونی یا آشپزی کنی . گفت اتفاقا من همچین کارهایی را انجام نمی دهم .با تعجب گفتم پس در آنجا چه می کنید . او به راحتی گفت که شبها برای مهمانان استرپ تیز انجام می دهم . ناگهان دلم شکست و در دلم گفتم نه به آن غروری که در ابتدای ورودم به کتابفروشی که با دیدن کتاب شاهنامه دیدم .نه به اینکه یک هموطنم با این همه معلومات در یک کشور بیگانه و برای بیگانگان خود را عرضه کند .واقعا باید چه کنیم که هم تعرض جنسی نشویم .و یا تعرض روحی و یا تعرض اعتقادی .من نمی گویم که وقت این تجاوزات در کشور ما است .ولی این را میدانم که در کشورهای پیشرفته اگر کسی مرتکب همچون عملی شد باید تاوانش را نیز پس دهد . ولی براستی در کشور ما هم اینگونه است؟ واقعا جوابگو کیست؟به نظر من آنهایی باید جوابگو باشند که :

از آب زلال آب می خورند و از آب گل آلود نان

در آخر وقتی از او پرسیدم که دوست نداری به ایران برگردی؟حرفی زد که آتشم زدواینگونه گفت که :شما شاید یک بار قرآن را از اول تا آخرش خوانده اید ؟ راستش بهم خیلی برخورد که یک تن فروش این حرف را بهم زد ، گفتم چطور مگه ؟گفت: خدا در قرآن سوره نساء آیه ۹۷ می فرماید ."کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده اند، وقتی فرشتگان جانشان را می گیرند ، می گویند ، شما در زندگی دنیوی در چه حالی بودید ؟ آنان پاسخ می دهند ، ما روی زمین بینوا و بیچاره بودیم .و فرشتگان به آنان می گویند : آیا زمین خدا پهناور نبود تا در آن هجرت کنید؟ آنان کسانی هستند که منزلگه نهایی آنان دوزخ است و دوزخ سرنوشت بدی است ." من نیز برای خودم یک نوع هجرت کردم تنها سکوت کردم واز کتابفروشی خارج شدم . براستی که حرفی برای گفتن نداشتم.خدایا آخر مگر ما ایرانیان چه کردیم که اینگونه باید تاوان پس بدهیم .به خدا غلط کردیم ُما را ببخش و از سر تقصیراتمان در گذر.