۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

کاش از همان وحله اول سکوت می کردید

کاش از همان وحله اول سکوت می کردید

چند وقت پیش رفته بودم تهران ، یکی از دوستان مرا دعوت کرد برویم سالگرد یکی از شهدای جنگ تحمیلی که در آزادسازی خرمشهر به شهادت رسیده بود . درحال شام خوردن بودم که چشمم خورد به یک عکس که روی کتابخانه بود و رو به دوستم کردم و گفتم اون عکس کیه ؟ گفت اون عکس حسین یکی دیگه از فرندان این خانواده است که شهید شده . گفتم پس چرا ندیدم برای این فرزندشان مراسم بگیرند؟ دوست من گفت پدر خانواده نمی گذارد برای حسین مراسم بگیرند زیرا اعتقاد داره حسین در فاو کشته شده و آنجا هم متعلق به عراق بوده شهید نیست و می گوید به حسین هم گفته بودم که نرو ، ما خاک خودمان را از عراقیها پس گرفتیم .بیا و برو به دروس و مشقت برس و گویا حسین حرف پدرش را گوش نداده و به جبهه رفت تا شهید شد .برای همین هم هیچ وقت نه سر قبرش به بهشت زهرا رفته و نه برایش مراسمی گرفته است . وای خدا من !براستی مگر حسین و حسین ها مقصرند ؟ با این حرفی که شنیدم اطاق به دور سرم چرخید و هزاران فکر ناگهان به کله ام هجوم آوردند .با این اتفاقاتی که در این ایام اخیر افتاده و فعلا همه در حال پنبه زدن هم هستند .براستی آیا حسین ها باید می رفتند . کجا ؟ برای چه هدفی ؟ احساس هایی که پشتش هیچ فکر و منطقی نبود را چه کسی جواب خواهد داد؟ تا احساس بر عقل در این کشور پیشی گرفته است همین آش و همین کاسه خواهد بود . مگر همین ما ملت نبودیم که شاه را بیرون کردیم .چه شدحالا بعداز ۳۰ سال بعضی هایمان به دنبال برگشتن به همان دوران می گردیم و از کرده خود پشیمانیم . مگر همین ما ملت نبودیم که وقتی افرادی که هم اکنون آزادیخواه شده اند به مرحوم بازرگان بدترین اهانتها را کردند هیچکداممان خم به ابرو نیاوردیم و حالا در این دوران به دنبال احقاق حقش می گردیم .چرا ما مردم تکلیفمان را با خودمان روشن نمی کنیم تا کی می خواهیم آنقدر دم دمی مزاج و احساسی باشیم . چه کسانی بودن که وقتی تیم ملی باخت بیشترین اهانتهای ناموسی را در پیامکهای موبایل به علی دایی کرد؟ و دوباره و با سلام و صلوات او را آورد و مربی تیم ملیش کرد؟ و دوباره از تیم ملی برش داشت ؟ مگر ما همین برخورد را با افشین قطبی نکردیم؟ . و دوباره آوردیمش. تا کی می خواهیم به این رفتارمان ادامه بدهیم ؟ البته تنها ما نیستیم .حاکمینمان هم به همین بیماری متاسفانه دچار هستند. یک روز کسانی که نمی دانم کیستند در این کشور آیت الله منتظری را تا حد قائم مقام رهبری می آورند و هر کس هم به ایشان بی احترامی کند به زندان می افتد و روزی دیگر ایشان را به حصر خانگی می کشانند و هرکس از ایشان حمایت کند به زندان می افتد. یک روز بدترین اهانتها را به کروبی می کنیم و یک روز به دنبالش به خیابانها می رویم تا کشته شویم و اگر روزی شنیدیم که او پولی را به جیب زده بدون تحقیق دوباره به او همان اهانتها را می کنیم. روزی دیگر همه دست به دست هم می دهیم تا آبروی هاشمی رفسنجانی را ببریم و دیگر روز به نفعش شعار می دهیم. براستی تا کی بایداین تفکرات و اندیشه های پا منقلی ادامه داشته باشد .چرا می گویم پا منقلی ؟ برای اینکه معتادان تا پای منقل نشسته اند و مواد می کشند شور و حال دارند و می خواهند دنیا را عوض کنند و همین که خمار می شوند فکرشان جور دیگریست . هرکس به خیابانها بریزد و شعار آزادی بدهد با او برخورد می شود و مورد ضرب و شتم قرار می گیرد تا جایی که او را ارازل و اوباش می خوانند و تا جایی پیش می روند تا اشخاصی را اعدام کنند. روزی درست سی سال قبل به خیابانها می ریزیم .روز عاشورا فریاد می زنیم , سینما آتش می زنیم , بانک آتش می زنیم , همه را سرخود و بدون هیچ دادگاهی اعدام می کنیم و درست سی سال دیگر همان رفتارها و کارها را انجام می دهیم و بیگانمان می خوانند , و روزی دیگر مناظره تلویزیونی می گذارند و همان حرفهاکه مورد اشاره ملت است را بر زبان می آورند . و فاجعه بدتر اینکه بعد از پخش یکی از همین مناظره های تلویزیونی اخیر / دوستی که در ستاد آقای موسوی یکی از فعال ها بود بعد ازهفت ماه که این اتفاقات افتاده ,بعد از دیدن یکی این مناظره ها به من زنگ می زند و می گوید صلواتی واقعا فکر می کنی کدامشان درست می گویند؟ همین فکر دقیقا شده الگوی اندیشه ما ملت. اگر روزی این جنبش سبز که براه افتاده و من نیز یکی از حامیان این حرکت هستم به پیروزی رسید و به همه مطالباتش دست پیدا کرد.چه کسی می تواندبه من تضمین دهد که دوباره پشیمان نشویم ؟ آنوقت چه جوابی می خواهیم بدهیم ؟ تا به حال محض رضای خدا کدام از اهدافمان در این کشور بوده که به پشیمانی نینجامیده باشد؟ اقلا بیاییم به اسم دین این جنبش را ادامه ندهیم . چرا می گویم بدون دین ؟ زیرا اگر در آینده از کرده خود پشیمان شدیم نسلهای بعدی همه را از زاویه دین نبینند و فحش و بدو بیراهش را نثار دین و خدا نکنند .همین اشتباهی که براستی گذشتگان ما در انقلاب کردند و همه چیز را در زیر لوای دین انجام دادند و هر کثافتکاری و بی اطلاعاتی و بی سوادی شان را ما نسلهای بعد از زاویه آنها ندیدیم که از دین و مذهب دیدیم. با این اندیشه های که در فراروی ماست فکر نکنم به جایی برسیم . همانطور که تا این ساعت به هیج جا نرسیده ایم . پدرم /مادرم /خواهرم /همسرم /دوستم /همشهریم/ بیاییم قبل از انجام هرکاری آینده و عواقب آن را در نظر بگیریم . احساس ,تو و مرا به هیج جا نخواهد رساند .همانگونه که تا به حال به هیچ جا نرسانده است. باید فقط مطالعه کرد و هر بار باید گذشته مان را مرور کنیم که دوباره آدمی از یک سوراخ دوبار گزیده نشود. بیاییم به جای اینکه همیشه اشتباهات راگردن این و آن بیاندازیم . اشتباهات خود را بپذیریم و قبول کنیم که دروغ و احساسات ما را به این روز انداخته است. تا کی می خواهیم ملعبه این و آن باشیم ؟ چرا نمی خواهیم برای هر کاری که از ما می خواهند سوال داشته باشیم؟ تا کی ما ملت باید در همه کار دخالت کنیم و حرف داشته باشیم ؟ چند وقت پیش دیدم یکی از انقلابیها دوآتشه که روزگاری حرف اول را در کشور می زد سکوت کرده .از او پرسیدم پس چرا در این زمانه پرتلاطم شما سکوت کردی ؟ گفت مگر می گذارند حرفی بزنیم بهتر است سکوت کنیم .و در دلم گفتم :

کاش از همان وحله اول سکوت می کردید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر