۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

نامه ایی به پسرم نامی

سلام به

پسرم نامی

سلام به پسر تازه به دنیا آمده ام ؛ نامی .حال که در۱۴ دیماه به دنیا آمدی امیدوارم این دنیا تو ذوقت نخورده باشد . هیچگاه فکر نمی کردم در این زمانه که همه چیز به هم خورده است پا به عرصه وجود بگذاری . من آنموقع که بچه می خواستم اینگونه کشور را درب و داغان نیافته بودم . نامی عزیز مرا ببخش و اقرار می کنم که حال که این اتفاقات در این کشور افتاده است هیچ آینده روشنی را برایت پیش بینی نمی کنم .بگذار برایت بگویم به دنیایی پا گذاشتی که در همان وحله اول تبعیض ها شروع می شود . بیمارستان پولدارها و بی پولها . بیمه دارها و بی بیمه ها . خصوصی , و دولتی . یعنی اگر وضع مالی پدرت خوب باشد بهترین ورود را خواهی داشت و اگر پدرت از نظر مالی وضعش خوب نباشد معلوم نیست چگونه به دنیا خواهی آمد ولی هر گونه که باشی بالاخره به این دنیا پا خواهی گذاشت. همانگونه که چه میلیاردر باشی و چه فقیر وقتی فوت کردی در یک متر جا خاکت می کنند. برایت بگویم که حتی نام گذاریت را باید با یک شرایط و قانون خاصی انتخاب کنم البته نام نامی را خود برایت انتخاب کرده ام ولی اگر اسمی دیگر را می خواستم و در کتابچه نبود باید نام دیگری برایت انتخاب می کردم. باید کم کم به این شرایط که می گویم عادت کنی . به مرور که بزرگتر شدی و به سنی رسیدی که باید به مدرسه بروی تازه اول بیچارگی پدر و مادر شروع می شود .باید دربه در به دنبال مدرسه برایت بگردم مدرسه دولتی یک جور , غیر انتفاعی یک جور .باز یادت است که وقتی به دنیا آمدی برایت گفتم که در بیمارستان تبعیض ها چقدر قشنگ به چشم می خورد .حالا دوباره همین مسائل دردوران مدرسه ات آغاز می شود . خیلی دلم می خواهد در مدرسه ای ثبت نامت کنم که از نظر امکانات و تجهیزات علمی خوب باشد ولی اصرار نکن چون شاید آنموقع مبلغی که مدرسه از من می خواهد نداشته باشم . پسرم این را از همین الان آویزه گوشت قرار بده که قرار نیست برای اینکه بهترین زندگی را داشته باشی رو به کارهای خلاف بروم تا بتوانم زندگی آنچنانی برایت درست کنم . چون آن زندگی درست شدن , بدبختی مردم دیگر را در بردارد و من این را در این ۳۰ سال متوجه شدم و تو هم به مرور خواهی فهمید . و اما وقتی رفتی مدرسه قرار است در درسهایت با مطالبی آشنا شوی که از صحت و سقم آن بی اطلاعم , نمیدانم که تاریخ را چگونه برایت بازگو خواهند کرد .اما نگران نباش کتابهای را برایت نگه داشته ام که اگر عمری باقی بود واقعیتها را خود برایت خواهم گفت . و شاید بپرسی که این انقلاب که می گفتند چه بوده ؟ چون پدربزرگت زجر کشیده این انقلاب است برایت واقعیات این انقلاب را بازگو می کند .صددرصد می دانم که در ارتباط با این انقلاب و مبارزین آن در کتابهایت تحریفها خواهد شد . بزرگانی در این کشور زیسته اند که همیشه حاکمین و دیکتاتوران خواسته اند آنها را کوچک بشمارند و نگران نباش آن بزرگان را خود به تو خواهم شناساند . راستی حقه هرکس که از دین و مذهب گفت را نخوری ها . به عمل هرکس نظاره کن .چون در این جامعه همه می گویند که ما بهتر از دیگران میفهمیم . باید با مطالعه درستی که می کنی این اشخاص را خوب بشناسی و گول ظواهرشان را نخوری . در ارتباط با انتخاب مرجعت هم بگذار سکوت کنم و می گذارم وقتی خود خوب و بد را شناختی در این ارتباط انتخاب کنی. تنها چیزی که می توانم بگویم در این زمینه این است که مرجعی را انتخاب کن که کاسب و بله قربانگوی کسی نباشد .راستی نامی پسرعزیزم دو هفته قبل از به دنیا آمدنت , بزرگی را از دست دادیم ,مرجعی بی مانند را چون آیت الله منتظری که حیف که در دوران او نبودی میدانم که در کتابهای تاریخت نامی از او نخواهی یافت , حتما برایت از این بزرگمرد که براستی در کنارش بودن را حس کردم خواهم گفتبه تو خواهم گفت که این مرجع بی مانند چگونه در طول زندگانی خود چگونه در مقابل زورگویان و دیکتاتوران ایستاد و از هیچ چیزی هم نترسید.اگر خواستی مسلمان واقعی باشی زیاد دور و ور مداحان نچرخ و آنها را الگوی دین خود قرار نده .چون آنها فقط مداح هستند و بس . و هیچ گونه اطلاع دقیق و درستی از تاریخ اسلام ندارند و اگر وقتت را با آنها گذراندی تا آخر عمر فقط باید با تکرار مکررات خود را مشغول کنی.در زندگیت برای خودت بنده ها را خدا و پیغمبرشان نکن و آنها را همانگونه که هستند قبولشان کن َنه بیشتر و نه کمتر زیرا به مرور همانها پتکی خواهند شد که اگر نوکرشان نشوی به سرت فرود خواهند آمد .پسرم نامی عزیز .دین یک مسئله شخصی است و سیاست یک مسئله اجتماعی .چون با سیاست هر شارلاتان بازی را می توانی درآوری پس با مذهب که یک مسئله معنوی است آن دو را قاطی نکن بگذار تو را از روی صداقتت بشناسانند نه از روی جای مهری که بر پیشانیت حک خواهی کرد. زیرا اگر شخص مهمی شدی و بعدهزار و یک پدرسوخته گیری در آوردی مردم همه از دریچه دین به این موضوع نگاه می کنند. به مرور زمان که سنت بالا رفت و دوران مدرسه را به پایان بردی وارد جایی به اصطلاح دانشگاه خواهی شد . البته در این زمانه بیشتر به مدرسه شباهت دارد تا دانشگاه و امیدوارم در دوران تو واقعا دانشگاه دانشگاه باشد . البته تضمین نمی کنم که آن رشته ایی که علاقه داری بتوانی بروی . زیرا آنقدر از ما بهتران هستند که با بی سوادیشان وارد این محیط شده اند و سهمیه بندیهایی که برای افرادی قائل شدند به نظر من با خداست بتوانی آنگونه که خواستی قبول شده و وارد دانشگاه شوی . در هر رشته ایی که علاقه مندی تحصیل کن .مذهب .موسیقی .....ولی تنها خواهشی که از تو دارم این است که هدفت اینگونه نباشد که دیگران را سرکیسه کنی بلکه هدف خدمت به این ملت مظلوم باشد که متاسفانه در دورانهای مختلف هرکس آمد یک طوری آنها را سرکیسه کردو رفت.خدا کند در دوران تو دانشجویان بر روی علاقه و استعدادشان وارد دانشگاه شوند نه بر روی مذهب ویا چون بسیجی هستند . زیرا پسرم این کشور بیشتر محتاج متخصص است تا بسیجی . البته ناگفته نماند که بسیجی در دوران جنگ این معنی را داشت که از وطن و ناموس ملت دفاع کند و امروزه و در دوران تو و امثال تو ؟؟؟؟؟؟؟ اگر هم می خواهی بسیجی واقعی باشی همچون شهید دکتر چمران باش که تخصص و مبارزه را توامان با هم داشت و هیچگاه در دوران زندگیش مجیز گوی کسی نبود.در دوران ما که دانشگاه از نظر علمی زیر صفر است . اساتید خوبمان که یا هجرت کرده اند و یا در زندانها هستند . هر کسی که دکتر بود را استاد نخوان شاید مدارکش جعلی باشد . و اگر دیدی که رییس مرکز آموزشتان به دختر دانشجویی تعرض کرد حتما در مقابلش بایست و او را رسوا کن چون محل علم و دانش جای کثافتکاری نیست . نامی عزیز . در دوران ما بیست نسل درگیر یک اندیشه بودند ، ولی پسرم در دوران تو یک نسل درگیر بیست اندیشه است . اگر به فکر نباشی . فاجعه ها به وجود خواهد آمد. در فضای دانشگاه دنبال روی هر اندیشه ای نباش .اول در ارتباطش مطالعه کن .الگوهایشان را بشناس و ببین از نوع کسانی هستند که در راه هدفشان جانشان را فدا کنند .آنوقت از آنها پیروی کن . اگر به جایی رسیدی انسانیت و شرافت را سرلوحه کارهایت قرار بده . آنقدر که همه ازاعتیاد بچه هایشان که در آینده معتاد شوند می ترسند من نمی ترسم . من از تنها چیزی که هراس دارم .دروغگویی است که در این کشور متاسفانه حرف اول را می زند . و من دوست ندارم که هیچگاه نه به من که به همنوعات دروغ بگویی .زیرا الفبا و سرآغاز همه بدبختی های یک جامعه از دروغ است . اگر هم نماز نخواندی از دید من بلااشکال است زیرا این مسئله تو و خدای توست .ولی اگر نماز نخواندی و گفتی خواندم از دید من جای هیچ گونه بخششی را ندارد و بدان که عواقب بدی را برای دروغی که گفتی پس خواهی داد . و خود باید دردش را بکشی . و در آخر اینکه همیشه مرام پهلوان تختی را الگوی زندگیت قرار ده , محشوری علی دایی و امثال او فریبت ندهد. زیاد حرف برای گفتن دارم .فعلا این گفتار را داشته باش . و اگر از این گفتاری که گفتم به دو درصدش هم عمل کنی تا حدودی یک فرد موفقی خواهی بود.

۱ نظر:

  1. نامي عزيز آمدنت را به دنياي خوبي و بدي ها تبريك ميگم.
    ضمن حرفهاي پدرت يك چيز را به خاطر داشته باش و اينكه در ميان ما انسانهايي را پيدا ميكني كه براي داشتن يك حق راي ، جان خود را مي دهند. شايد ما در بند شياطيني هستيم كه ما و كشورمان را در بند كرده باشند ولي مردمي داريم كه هميشه بهترينها بوده اند.
    براي اينكه در اين دنياي بزرگ انتخاب خداوند اين بودكه در ميان اين مردم آزاده و پاك به دنيا بيايي به تو تبريك ميگم.
    به اميد روزي كه كشورمان را دوباره آزادكنيم.

    پاسخحذف