۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

عمو فیلتر

چقدر فاصله است بین این اندیشه

و آن اندیشه

سلام دوستان خوب و دوست داشتنی . امیدوارم که سالی خوبی را که بعید می دانم , خوب آغاز کرده باشید .هرچه آمدم در سال جدید با ادبیات زمستانی آغاز نکنم و امسال را با ادبیات بهاری شروع کنم , نشد که نشد .مگر می شود با ادبیات امیدوارانه سخن گفت وقتی می بینم که دوستان دگر اندیشم در پشت میله های زندانند . راستی می دانید که در این سال جدید اولین عیدی خود را از دست عمو فیلتر گرفتم و عمو جون دومین وبلاگم را نیز فیلتر کرد . تازه عمو فیلترینگ سال نو را هم بهم تبریگ گفت. فرق عمو نوروز با عمو فیلترینگ اینه که اولی سالی یک روزه و دومی هر روزه . امسال هر جا دید و بازید رفتم همه در یک سکوتی به سر می بردند که گویا می خواستند فریاد بزنند و حرفهایی را به هم بزنند که متاسفانه به زبانشان نمی آمد . هرسال موبایل شخصیم پیامها و جوک های خنده دار بود که از دوستان می آمد . ولی امسال گویا همراهم هم در سکوت به سر می برد . فیلمها و سریالها هم که می خواستند با زور چپونی خنده را بر لبان ما بیاورند که آن هم میسر نشد .تا جایی که صدا و سیما دست به دامن مسعود ده نمکی شد که بلکه با لودگی و مسخره کردن عقاید مردم آنها را به خنده وادارد . راستی آقای ده نمکی یادتان است در دورانی که نشریه شلمچه را اداره می کردید هر کس که جنگ و عقاید مردم را مورد انتقاد قرار می داد چه به روزش می آوردید؟ چه شده که حالا خود از آنور پشت بام افتادید . بگذریم . روزی نیز شما چون دیگران چشم و گوشتان باز خواهد شد و مانند مخملباف و یا محمد نوریزاد دستیار شهید آوینی توبه خواهید کرد . راستی ما دعوایمان سر چیست ؟ وقتی امثال آقای ده نمکی و صداو سیمای این کشور آنقدر زیبا به اعتقادات و باورهای این ملت بی احترامی می کنند و همه چیز را زیر سو ال می برند . پس چرا دیگر با آنور آبی ها هم که همین حرفها و بی احترامی ها را در شبکه های خود می کنند سر جنگ داریم ؟ راستی برام جالب بود که آقای ده نمکی هم در سریال خود اسمی از سریال ویکتوریا می برند . نکنه ایشان هم از ساخت و ساز اینگونه فیلمها خبر دارند ؟ پس به این نتیجه می رسیم که مرگ خوبه ولی برای همسایه . راستی فاجعه نیست در کشوری که ادعای عطوفت اسلامیش گوش فلک را کر کرده , باید فیلمسازش چون جعفر پناهی که افتخارات بزرگی را برای این کشور کسب کرده در پشت میله های زندان باشد. باید گریست بر این کشور. و براستی چقدر فرق است بین فیلمسازی که اندیشه آزاده دارد و فیلمسازی که ترویج کننده اندیشه لوده گیست . اندیشه آزاد جوابش پشت میله های زندان است و اندیشه لوده پشت جعبه شیشه ای . زیاد پر حرفی نمی کنم . تنها به دو حکایت بسنده می کنم تا بعد.
اول اینکه :
اوریانا فالاچی در یک مصاحبه از وینستون چرچیل سوال می کند آقای نخست وزیر، شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند می روید و دولت هند شرقی را بوجود می آورید ، اما این کاررا نمی توانید در بیخ گوش خودتان یعنی در ایرلند که سالهاست با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید؟ وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد:برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج هست که این دوابزار مهم را درایرلند دراختیار نداریم خبرنگار سوال می کند این دوابزار چیست؟ چرچیل در پاسخ می گوید!
اکثریت نادان و اقلیت خائن
دوم اینکه :
(Godiva) همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود। وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می زد. بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم . گودیوا قبول می کنه، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها رو هم بستند.در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر